امروز: جمعه 10 فروردین 1403
دسته بندی محصولات

بررسی مقام انسانی زن از نظر قرآن كریم

بررسی مقام انسانی زن از نظر قرآن كریمدسته: معارف اسلامی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 25 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 36

·اسلام اصل مساوات را دربارة زن و مرد نیز رعایت كرده است · اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه به حقوق آنها مخالف است · اسلام نظریات تحقیر آمیزی كه نسبت به زن وجود داشته منسوخ كرده است · قرآن در داستانهای خود توازن را حفظ كرده، قهرمانان داستانها را منحصر به مردان نكرده است ·زن اگر بخواهد از حقوقی مساوی با مرد

قیمت فایل فقط 19,500 تومان

خرید

مقام انسانی زن از نظر قرآن كریم


        · علمای اسلام با تبیین اصل« عدل» پایة فلسفة حقوق را بنا نهادند.

  · شرقی انسانیت را درگذشت و نیكی می بیند و غربی در به دستآوردن حقوق.

  · اعلامیة حقوق بشر فلسفه است نه قانون، باید به تصدیق فیلسوفان برسد نه تصویب نمایندگان.

  · احترام به انسان كه اساس اعلامیة حقوق بشر است، از دیر زمان مورد تأیید شرق و اسلام است.

  ·دنیای غرب از طرفی تا آخرین حد ممكن مقام انسانی را پایین می آورد و از طرف دیگر به نام حقوق بشر اعلامیة بالا بلند صادر می كند.

        ·بیچارگیهای بشر امروز از آن است كه «خود» را از یاد برده است.

        ·احترام به انسان با فلسفة شرق سازگار است نه با فلسفة غرب.


مقام انسانی زن از نظر قرآن

اسلام زن را چگونه موجودی می داند؟ آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانی او را برابر با مرد می داند و یا او را از جنس پست تر می شمارد؟ این پرسشی است كه اكنون می خواهیم به پاسخ آن بپردازیم.

فلسفة خاص اسلام دربارة حقوق خانوادگی

اسلام در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفة خاصی دارد كه با آنچه در چهارده قرن پیش می گذشته و با آنچه در جهان امروز می گذرد مغایرت دارد. اسلام برای زن و مرد در همة موارد یك نوع حقوق و یك نوع وظیفه و یك نوع مجازات قائل نشده است، پاره ای از حقوق و تكالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پاره ای از آنها را برای زن، و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفت است.

چرا؟ روی چه حسابی؟ آیا بدان جهت است كه اسلام نیز مانند بسیاری از مكتبهای دیگر نظریات تحقیر آمیزی نسبت به زن داشته و زن را جنس پست تر می شمرده است و یا علت و فلسفة دیگری دارد؟

مكرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته های پیروان سیستمهای غربی شنیده و خوانده اید كه مقررات اسلامی را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال اینها به عنوان تحقیر و توهینی نسبت به جنس زن یاد كرده اند؛ چنین وانمود می كنند كه این امور هیچ دلیلی ندارد جز اینكه فقط جانب مرد رعایت شده است. میگویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر این پایه است كه مرد جنساً شریفتر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است، حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور می زند.

می گویند اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی كه برای یك انسان لازم است وضع نكرده است. اگر اسلام زن را انسان تمام عیار میدانست تعدد زوجات را تجویز نمی كرد، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمیكرد، برای زن قیمت به نام مهر قائل نمی شد، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار و واجب النفقة مرد قرار نمی داد. اینها می رساند كه اسلام نسبت به زن نظریات تحقیر آمیزی داشته است و او را وسیله و مقدمه برای مرد می دانسته است. می گویند اسلام با اینكه دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهای دیگر رعایت كرده است، در مورد زن و مرد رعایت نكرده است.

می گویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی كرد.

اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شكل منطقی ارسطویی بدهیم به این صورت برای او وضع می كرد، لكن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست، پس زن را یك انسان واقعی نمی شمارد.

تساوی یا تشابه؟

اصلی كه در این استدلال به كار رفته این است كه لازمة اشتراك زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یكسانی و تشابه آنها در حقوق است. مطلبی هم كه از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است كه لازمة اشتراك زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمه اش این است كه حقوقی مساوی یكدیگر داشته باشند به طوری كه ترجیح و امتیاز حقوقی در كار نباشند؟یا لازمه اش این است كه حقوق زن  و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یكنواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم كار و تقسیم وظیفه در كار نباشد؟ شك نیست كه لازمة اشتراك زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوق انسانی است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت كوركورانه از فلسفة غرب ر اكنار بگذاریم و در افكار و آراء فلسفی كه از ناحیة آنها می رسد به خود اجازة فكر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمة تساوی حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است؛ تساوی برابری است و تشابه یكنواختی. ممكن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم كند اما به طور متشابه تقسیم نكند، مثلاً ممكن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملك مزروعی و هم مستغلات اجاری. ولی نظر به اینكه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی كرده است، در یكی ذوق و سلیقة تجارت دیده است و در دیگری علاقه به كشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی كه می خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم كند، با در نظر گرفتن اینكه آنچه به همة فرزندان كار نباشد، به هر كدام از فرزندان خود همان سرمایه را می دهد كه قبلاً در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.

كمیت غیر از كیفیت است، برابری غیر از یكنواختی است. آنچه مسلم است این است كه اسلام حقوق یكجور و یكنواختی برای زن و مرد قائل نشده است، ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را دربارة زن و مرد نیز رعایت كرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.

كلمة «تساوی» و «مساوات» چون مفهوم برابری و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است  جنبة «تقدس» پیدا كرده اند، جاذبه دارند، احترام شنونده را جلب می كنند، خصوصاً اگر با كلمة « حقوق» توأم گردند.

تساوی حقوق! چه تركیب قشنگ و مقدسی! چه كسی است كه وجدانی و فطرت پاكی داشته باشد و در مقابل این دو كلمه خاضع نشود؟!

اما نمی دانم چرا كار ما- كه روزی پرچمدار علم و فلسفه و منطق در جهان بوده ایم- باید به آنجا بكشد كه دیگران بخواهند نظریات خود را در باب « تشابه حقوق زن و مرد» با نام مقدس « تساوی حقوق» به ما تحمیل كنند؟! این درست مثل این است ك یك نفر لبو فروش بخواهد لبو بفروشد اما به نام گلابی تبلیغ كند.

آنچه مسلم است این است كه اسلام در همه جا برای زن و مرد حقوق مشابهی وضع نكرده است،‌ همچنانكه در همة موارد برای آنها تكالیف و مجازاتهای مشابهی نیز وضع نكرده است. اما آیا مجموع حقوقی كه برای زن قرار داده ارزش كمتری دارد از آنچه برای مردان قرار داده؟ البته خیر، چنانكه ثابت خواهیم كرد .

در اینجا سؤال دومی پیدا می شود و آن اینكه علت اینكه اسلام حقوق زن و مرد را در بعضی موارد، نامشابه قرار داد چیست؟ چرا آنها را مشابه یكدیگر یا اینكه فقط مساوی باشد و مشابه نباشد. برای بررسی كامل این مطلب لازم است كه در سه قسمت بحث كنیم:

1- نظر اسلام دربارة مقام انسانی از نظر خلقت و آفرینش

2- تفاوتهایی كه در خلقت زن و مرد هست برای چه هدفهایی است؟ آیا این تفاوتها سبب می شود كه زن و مرد از لحاظ حقوق طبیعی و  فطری وضع نامشابهی داشته باشند یا نه؟

3- تفاوتهای كه در مقررات اسلامی میان زن و مرد هست كه آنها را در بعضی قسمتها در وضع نامشابهی قرار می دهد براساس چه فلسفه ای است؟ آیا آن فلسفه ها هنوز هم به استحكام خود باقی است یا نه؟

مقام زن در جهان بینی اسلامی

اما قسمت اول. قرآن تنها مجموعة قوانین نیست. محتویات قرآن صرفاً یك سلسله مقررات و قوانین خشك بدون تفسیر نیست. در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر قرآن همان طوری ك در مواردی به شكل بیان قانون دستورالعمل معین می كند در جای دیگر وجود و هستی را تفسیر می كند، راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان و راز موتها و حیاتها، عزتها و ذلتها، ترقیها و انحطاطها، ثروتها و فقرها را بیان می كند.

قرآن كتاب فلسفه نیست، اما نظر خود را دربارة جهان و انسان و اجتماع- كه سه موضوع اساسی فلسفه است- به طور قاطع بیان كرده است. قرآن به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمی دهد و صرفاً به موعظه و پند و اندرز نمی پردازد بلكه با تفسیر خلقت به پیروان خود طرز تفكر و جهان بینی مخصوص می دهد. زیر بنای مقررات اسلامی دربارة امور اجتماعی از قبیل مالكیت، حكومت، حقوق خانوادگی و غیره همانا تفسیری است كه از خلقت و اشیاء می كند.

از جمله مسائلی كه در قرآن كریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است. قرآن دراین زمینه سكوت نكرده و به یاوه گویان مجال نداده است كه از پیش خود برای مقررات مربوط به زن معرفی كنند. اسلام، پیشاپیش نظر خود را دربارة زن بیان كرده است.

اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن دربارة خلقت زن و مرد چیست، لازم است به مسألة سرشت زن و مرد- كه در سایر كتب مذهبی نیز مطرح است- توجه كنیم. قرآن نیز در این موضوع سكوت نكرده است. باید ببینیم قرآن زن و مرد را یك سرشتی می داند یا دو سرشتی؛ یعنی آیا زن و مرد دارای یك طینت و سرشت می باشند و یا دارای دو طینت و سرشت؟ قرآن با كمال صراحت در آیات متعددی می فرماید كه زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم. قرآن دربارة آدم اول می گوید: « همه شما را از یك پدر آفریدم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم» ( سورة نساء آیة 1) دربارة همة آدمیان می گویند: « خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید» ( سورة نساء و سورة نحل و سورة روم).

در قرآن از آنچه در بعضی از كتب مذهبی هست كه زن از مایه ای پست تر از مایة مرد آفریده شده و یا اینكه به زن جنبة طفیلی و چپی داده اند و گفته اند كه همسر آدم اول از عضوی  از اعضای طرف چپ او آفریده شده، اثر و خبری نیست. علیهذا در اسلام نظریة تحقیر آمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.

یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشه است این است كه زن عصر گناه است،‌ از وجود زن شر و وسوسه بر می خیزد، زن شیطان كوچك است. می گویند كه در هر گناه و جنایتی كه مردان مرتكب شده اند زنی در آن دخالت داشته است. می گویند مرد در ذات خود از گناه مبراست و این زن است كه مرد را به گناه می كشاند. می گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن است كه مردان را می فریبند؛ شیطان زن را وسوسه می كند و زن مرد را می گویند آدم اول كه فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود؟ شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.

قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولی هرگز نگفته كه شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را. قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلی معرفی می كند و نه او را از حساب خارج میكند قرآن می گوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سكنی گزینید و از میوه های آن بخورید، می گوید « فوسوس لهما الشیطان» شیطان آندو را وسوسه كرد « وفدلیها بغرور» شیطان آندو را فریب راهنمایی كرد « وقاسمهما انی لكما لمن الناصحین» یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد كرد كه جز خیر آنها را نمی خواهد

به این ترتیب قرآن با یك فكر رایج آن عصر و زمان كه هنوز در گوشه و كنار جهان باقایایی دارد، سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام كه عنصر وسوسه و گناه و شیطان كوچك است مبرا كرد.

یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه نسبت به زن وجود داشته است در ناحیة استعدادهای روحانی و معنوی زن است؛ می گفتند زن به بهشت نمی رود، زن مقامات معنوی و الهی را نمی تواند طی كند، زن نمی تواند به مقام قرب الهی آنطور كه مردان می رسند برسد. قرآن در آیان فراوانی تصریح كرده است كه پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یك زن بزرگ و تجلیل یاد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان پاكی زنانی ناشایسته برای شوهرانشان ذكر می كند، از زن فرعون به عنوان زن بزرگی كه گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نكرده است. گویی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.

قرآن دربارة مادر موسی می گوید: ما به مادر موسی وحی فرستادیم كه كودك را شیر بده و هنگامی كه برجان او بیمناك شدی او را به دریا بیفكن و نگران نباش كه ما او را به وسی تو باز پس خواهیم گردانید.

قرآن دربارة مریم، مادر عیسی، می گوید: كار او به آنجا كشیده شده بود كه درمحراب عبادت همواره ملائكه با او سخن می گفتند و گفت و شنود می كردند، از غیب برای او روزی می رسید، كارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود كه پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده، او را پشت سرگذاشته بود، زكریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود.

در تاریخ خود اسلام زنان قدیسیه و عالیقدر فراوانند. كمتر مردی است به پایة خدیجه برسد، و هیچ مردی جز پیغمبر و علی به پایة حضرت زهرا نمی رسد. حضرت زهرا بر فرزندان خود كه امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد. اسلام در سیر من الخلق الی الحق یعنی در حركت و مسافرت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتی كه اسلام قائل است در سیر من الحق الی الخلق است، در بازگشت از حق به سوی مردم و تحلم مسؤولیت پیغامبری است ك مرد را برای این كار مناسبتر دانسته است.

یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه نسبت به زن وجود داشت است، مربوط است به ریاضت جنسی و تقد تجرد و عزوبت. چنانكه می دانیم در برخی آیینها رابطة جنسی ذاتاً پلید است. به عقیدة پیروان آن آیینها تنها كسانی به مقامات معنوی نایل می گردند كه همة عمر مجرد زیست كرده باشند. یكی از پیشوایان معروف مذهبی جهان می گوید: « با تیشة بكارت درخت ازدواج را از بن بركند» همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبة دفع افسد به فاسد اجازه می دهند؛ یعنی مدعی هستند كه چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر كنند و  اختیار از كفشان ربوده می شود و گرفتار فحشا می شوند و با زنان متعددی تماس پیدا می كنند، پس بهتر است ازدواج كنند تا با بیش از یك زن در تماس نباشند. ریشة افكار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزوبت، بدبینی به جنس زن است؛ محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی به حساب می آورند.

اسلام با این خرافه سخت نبرد كرد؛ ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد. اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی كرد و گفت « من اخلاق الانبیاء حب النساء» پیغمیر اكرم می فرمود: من به سه چیز علاقه دارم: بوی خوش، زن، نماز، برتراند راسل می گوید: در همة آیینها نوعی بدبینی به علاقة جنسی یافت می شود مرگ در اسلام؛ اسلام ازنظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این علاقه وضع كرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است.

یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه دربارة زن وجود داشته این است كه می گفته اند زن مقدمة وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است.

 اسلام هرگز چنین سخنی ندارد. اسلام اصل علت غایی را در كمال صراحت بیان می كند. اسلام با صراحت كامل می گوید زمنی و آسمان،‌ ابر و باد، گیاه و حیوان، همه برای انسان آفریده شده اند اما هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است. اسلام می گوید هر یك از زن و مرد برای یكدیگر آفریده شده اند. « هن لباس لكم و انتم لباس لهن» زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها. اگر قرآن زن را مقدمة مرد و آفریده برای مرد می دانست قهرا در قوانین خود این جهت را در نظر می گرفت ولی چون اسلام از نظر خلقت چیزی نظری ندارد و زن را طفیلی وجود مرد نمی داند، در مقررات خاص خود دربارة زن و مرد به این مطلب نظر نداشته است.

یكی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی كه در گذشته دربارة زن وجود داشته این است كه زن را از نظر مرد یك شر و بلای اجتناب ناپذیر می دانسته اند. بسیاری از مردان با همة بهره هایی كه از وجود زن می برده اند او را تحقیر و مایة بدبختی و گرفاری خود می دانسته اند. قرآن كریم مخصوصاً این مطلب را تذكر می دهد كه وجود زن برای مرد خیر است، مایة سكونت و آرامش دل اوست.

یكی دیگر از آن نظریات تحقیر آمیز این است كه سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز می دانسته اند. اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر مادر را فقط به منزلة ظرفی می دانسته اند كه نطفة مرد را- كه بذر اصلی فرزند است- در داخل خود نگه می دارد و رشد می دهد. در قرآن ضمن آیاتی كه می گوید شما را از مرد و زنی آفریدیم و برخی آیات دیگر در تفاسیر توضیح داده شده است، به این طرز تفكر خاتمه داده شده است.

از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فكر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت، نظر تحقیر آمیزی نسبت به زن نداشته است بلكه آن نظریات را مردود شناخته است. اكنون نوبت این است كه بدانیم فلسفة عدم تشابه حقوقی زن و مر چیست.

تشابه نه و تساوی آری

گفتیم اسلام در روابط و حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفة خاصی دارد كه با آنچه در چهارده قرن پیش می گذشته مغایرت دارد و با آنچه در جهان امروز می گذرد نیز مطابقت ندارد.

گفتیم از نظر اسلام این مسأله هرگز مطرح نیست كه آیا زن و مرد و انسان متساوی درانسانیت هستند یا نه؟ و آیا حقوق خانوادگی آنها باید ارزش مساوی با یكدیگر داشته باشند یا نه؟ از نظر اسلام زن ومرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره مندند.

آنچه از نظر اسلام مطرح است این است كه زن و مرد به دلیل اینكه یكی زن است و دیگری مرد،‌ در جهات زیادی مشابه یكدیگر نیستند، جهان برای آنها یكجور نیست، خلقت و طبیعت آنها را یكنواخت نخواسته است، و همین جهت ایجاب می كند كه از لحاظ بسیاری از ‍حقوق و تكالیف و مجازاتها وضع مشابهی نداشته باشند. در دنیای غرب، اكنون سعی می شود میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهی به وجود آورند و تفاوتهای غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند. تفاوتی كه میان نظر اسلام و سیستمهای غربی وجود دارد در اینجاست. علیهذا آنچه اكنون در كشور ما میان طرفداران حقوق اسلامی از یك طرف و طرفداران پیروی از سیستمهای غربی از طرف دیگر مطرح است. مسألة وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوی حقوق آنها كلمة «تساوی حقوق» یك مارك تقلبی است كه مقلدان غرب بر روی این ره آورد غربی چسبانیده اند.

این بنده همیشه در نوشته ها و كنفرانسها و سخنرانیها خود از اینكه این مارك تقلبی را استعمال كنم و این فریضه را- كه جز ادعای تشابه و تماثل حقوق زن و مرد نیست- به نام تساوی حقوق یاد كنم اجتناب داشته ام.

من نمی گویم در هیچ جای دنیا ادعای تساوی حقوق زن و مرد معنی نداشته و ندارد و همة قوانین گذشته وحاضر جهان حقوق زن و مر را بر مبنای ارزش مساوی وضع كرده اند و فقط مشابهت را از میان برده اند.

خیر، چنین ادعایی ندارم. اروپای قبل از قرون بیستم بهترین شاهد است. در اروپای قبل از قرن بیستم زن قانوناً و عملاً فاقد حقوق انسانی بود؛ نه حقوقی مساوی با مرد داشت و نه مشابه با او. در نهضت عجولانه ای كه در كمتر از یك قرن اخیر به نام زن و برای زن در اروپا صورت گرفت، زن كم و بیش حقوقی مشابه با مرد پیدا كرد، اما با توجه به وضع طبیعی و احتیاجات جسمی و روحی زن، هرگز حقوق مساوی با مرد پیدا نكرد زیرا زن اگر بخواهد حقوقی مساوی حقوق مرد وسعادتی مساوی سعادت مرد پیدا كند راه منحصرش این است كه مشابهت حقوقی را از میان برارد، برای مرد حقوقی متناسب با مرد و برای خودش حقوقی قائل شود تنها از این راه است كه وحدت و صمیمیت واقعی میان مرد و زن برقرار می شود و زن از سعادتی مساوی با مرد بلكه بالاتر از آن برخوردار خواهد شد و مردان از روی خلوص و بدون شائبة اغفال و فریبكاری برای زنان حقوق مساوی و احیاناً بیشتر از خود قائل خواهند شد.

و همچنین من هرگز ادعا نمی كنم حقوقی كه عملاً در اجتماع به ظاهر اسلامی ما نصیب زن می شد ارزش مساوی با حقوق مردان داشته است. بارها گفته ام كه لازم و ضروری است به وضع زن امروز رسیدگی كامل بشود و حقوق فراوانی كه اسلام به زن اعطا كرده و در طول تاریخ عملاً متروك شده به او باز پس داده شود، نه اینكه با تقلید و تبعیت كوركورانه از روش مردم غرب- كه هزاران بدبخی برای خود آنها به وجود آورده – نام قشنگی روی یك فرضیة غلط بگذاریم و بدبختیهای نوع غربی را  بر بدبختیهای نوع شرقی زن بیفزاییم. ادعای ما این است كه عدم تشابه حقوق زن و مرد در حدودی كه طبیعت زن و مرد را در وضع نامشابهی قرار داده است، هم با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبیق می كند و هم سعادت خانوادگی را بهتر تأمین می نماید و هم اجتماع را بهتر به جلو می برد.

قیمت فایل فقط 19,500 تومان

خرید

برچسب ها : مقام انسانی زن از نظر قرآن كریم , تساوی یا تشابه , فلسفه خاص اسلام درباره حقوق خانوادگی

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر